[ad_1]
قاهره – آخرین میهمان ساکن شد و احمد طاها را در میان ملحفه های چروکیده و فنجان های قهوه نیمه مست ، روی تختی ساخته نشده در اتاقی خالی نشسته و آینده اش را می اندیشد.
همه گیری آخرین ضربه به هاستل او در مرکز قاهره بود ، مکانی کوچک در میدان تحریر که 35 دلار اتاق و مناظر پانوراما از موزه زیبای مصر در آن طرف خیابان ارائه می دهد. وی گفت ، نخست خارجی ها و سپس شب های مصر ناپدید شدند. اکنون تنها هجوم ترافیکی که از یک پنجره باز عبور می کند سکوت را پر کرده است.
وی گفت ، اما تحول در میدان تحریر مدتها قبل از اولین پرونده مصر در مورد Covid-19 آغاز شد.
وی به منطقه ای اشاره کرد که یک دهه پیش ، صدها هزار مصری در این ماه فرار کردند تا حاکم مستبد خود حسنی مبارک را با زوزه ای از شورش ، اوج موج شورش ها در سراسر منطقه ، که به بهار عربی معروف شد ، بیرون کنند. .
آقای طاها ، آن زمان 20 ساله ، در میان آنها بود. او یادآوری کرد: “باشکوه”.
حالا او به سختی محل را شناخت. دایره علفی که انقلابیون سرخوشی یکبار از هم جدا شدند ، در بتن خفه می شود. در جای خود یک بنای دیدنی و جذاب قرار داشت – قسمت مرکزی 6 میلیون دلار بازسازی ، که برای آلوده کردن تحریر فرسوده به سبک میادین باشکوه اروپایی طراحی شده است.
در قلب این میدان ، یک ابلیسک باستانی نصب شده بر روی یک ازاره توسط چهار ابوالهول سر خوک که اخیراً از معبد باستانی کارناک آورده شده بود ، محافظت می شد ، هنوز در جعبه های آنها پنهان شده است. پشت سر او ، یک صف طولانی از ساختمان ها با رنگ خاکی رنگ آمیزی شد. چراغ های نفیس جدید ، پله های پله ای با گرانیت. نیروهای امنیتی در پیاده روها قدم زدند.
این تأثیر در تحریر زیباتر اما غیرشخصی ، چه نظامی گرا و چه فراعنه بود – دقیقاً همان چیزی که رئیس جمهور عبدالفتاح السیسی ، که دستور این تغییرات را می داد ، قطعاً می خواست.
میدان تحریر – درهم و برهم بودن ترافیک ، مکانی برای انقلاب ها و در سال های اخیر ، زمینه رویاهای شکسته – مدت هاست که جایگاه ویژه ای را در فرهنگ و تاریخ مصر به خود اختصاص داده است. از آنجا که بیش از 150 سال پیش توسط قطعات باتلاقی از رود نیل تراشیده شده است ، میدان پراکنده هم توتم است و هم تهدیدی برای حاکمان مصر است.
برای برخی ، غرش جمعیت تحریر آنها را به قدرت رسانده است. برای دیگران ، مانند آقای مبارک ، این واترلو آنها بود: جایی که آنها با خشم مردم روبرو شدند و با سقوط آنها روبرو شدند.
یک معترض در میدان ، یک مستند نامزد اسکار در مورد خیزش 2011 و پیامدهای آن گفت: “تحریر یک سرزمین مقدس است.” “اگر آن را کنترل کنید ، قدرت دارید. مردم را به سمت خود جذب می کند. “
تحریر از روی هوی و هوس یک حاکم با شکوه به دنیا آمد. در اواسط قرن نوزدهم ، نایب السلطنه عثمانی ، هدیو اسماعیل پاشا ، شبکه ای از بلوارهای زیبا را به تقلید از پاریس ، که در فضایی که در ابتدا به نام وی نامگذاری شده بود ، ایجاد کرد: میدان اسماعیلیه.
پس از به قدرت رسیدن انگلیس ، در سال 1882 تحریر در قلب پروژه استعمار ، محل استقرار یک پادگان بزرگ نظامی بود ، جایی که یک افسر جوان به نام TE Lawrence – لارنس عربستان – اولین سفرهای خود را به خاورمیانه انجام داد. اما تحریر در سال 1919 ، هنگامی که یک خیزش سراسری مصر را در برگرفت ، و تسریع در خروج انگلیس ، به استعمارگران پرداخت.
این میدان پس از انقلاب افسران آزاد 1952 ، هنگامی که جمال عبدالناصر ، حاکم نظامی برتر برتر مصر ، پادگان انگلیس را ویران کرد و مقرهای اتحادیه عرب را جایگزین آن کرد ، میدان تحریر یا میدان آزادی نامگذاری شد – این نشانه ای از موج افزایش ملی گرایی عرب است.
تحریر همچنین به نمادی از کشور مصر تبدیل شده است ، جایی که شهروندان از راهروهای هزارتوی موگاما عبور می کنند ، یک دفتر بزرگ که در گوشه ای چمباتمه می زند و تمبرها و مجوزها را از دیوان سالارهای رشوه طلب می کند.
اما ناصر و جانشینان وی دریافتند که قدرت تحریر نیز می تواند علیه آنها قرار گیرد.
شاوكی آكل ، دانشجوی چپ ، كه در دهه 1970 در كافه های مركز تحریر تردد می كرد ، او را در اعتراض به اندوه و تحقیر مصر به دوره تحریر می برد. او علیه عدم موفقیت مصر در بازپس گیری سینا از اسرائیل در 1973 عصبانی شد و چهار سال بعد در صف مقدم شورش های مهلکی قرار داشت که اقتدار رئیس جمهور انور سادات را متزلزل کرد.
آقای اکل گفت: “تحریر دو چهره مصر دارد.” “این چهره دولت بوروکراتیک است و اینجاست که مردم انقلاب می کنند. آنها مکمل یکدیگر هستند – شاید. “
آقای آکل در حدود 70 سالگی ، شغلی را اداره می کند ، در خانه ای زیبا در حومه ای سرسبز زندگی می کند و مانند هر مصری با ذکاوت بسیار از خود حفظ می کند که از سیاست دور باشد. با این حال ، او نتوانست تحقیر خود را نسبت به ظاهر جدید تحریر پنهان کند.
وی گفت: “السیسی میدان را به یک اردوگاه نظامی با پرچمی تبدیل کرده است که ما باید هر روز از آن استقبال کنیم.” “برای چه؟ این مصر نیست.”
آقای السیسی بدهی زیادی به تحریر دارد: اعتراضات گسترده در سال 2013 در اینجا اولین رئیس جمهور منتخب دموکراتیک مصر ، محمد مرسی را سرنگون کرد و زمینه را برای ریاست آقای السیسی ، ژنرال نظامی فراهم کرد.
پس از به قدرت رسیدن ، او به سرعت برای پاک کردن هر اثری از انقلاب حرکت کرد. نقاشی های دیواری از دیوارها پاک شده و نقاشی های دیواری نقاشی شده است. مسئولان امنیتی و دانشجویان میدان را زیر آب گرفتند. اعتراضات ممنوع اعلام شد.
آخرین مرحله تغییر چهره تحریر بود. حتی اگر همه گیری همه گیر در این تابستان تشدید شود ، کار بر روی تجدید آقای السیسی ادامه یافت. اما در حالی که بسیاری از مردم مصر تحسین ها را تحسین می کردند ، تعداد کمی جرات کردند در آنجا بمانند.
یک روز عصر که از طریق تحریر عبور می کردم ، متوقف شدم تا روی نیمکت جدیدی در مقابل موگاما که مسح شده بود نیز استراحت کنم. محافظی ظاهر شد. او به من گفت: “حرکت خود را ادامه بده”.
اما موگاما نیز در حال حرکت است. تحت برنامه بلند پروازانه قاهره برای تغییر شکل بنیادی ، آقای السیسی به پارلمان و وزارتخانه های دولت دستور داده است که از مرکز شهر به پایتخت اداری 60 میلیارد دلاری در بیابان 25 مایلی منتقل شوند.
آقای السیسی اصرار دارد که پایتخت جدید فشار بر قاهره ، کلانشهر 20 میلیون نفری برجسته را کاهش می دهد. منتقدان وی انگیزه اصیل کمتری را تشخیص می دهند: تخلیه تحریر از اهمیت آن با تغییر مکان قدرت به مکانی دورتر که تعداد کمی از مصری ها بتوانند جمع شوند و صدای آنها را بشنوند.
آنچه در تحریر باقی می ماند ، روحیه 2011 و همچنین فضایی است که افراد تحریک کننده و ناامید هنوز برای طرح مواضع کیشوتیک علیه دولت می آیند.
در سال 2019 ، مردی 35 ساله به نام احمد محیی با در دست داشتن تابلویی با عنوان “گام به پایین سیسی” وارد تحریر شد تا خشم خود را در یک سانحه قطار ویرانگر ، که خود را به فساد و بی کفایتی متهم کرد ، ثبت کند. دقایقی بعد ، او را به یک وانت پلیس منتقل کردند.
ما در جمهوری موز هستیم! او قبل از ناپدید شدن در یک زندان با امنیت بالا فریاد زد.
روزها بعد ، یک جوان آمریکایی موضع مشابهی گرفت. محمد آماشا ، 24 ساله ، از جرسی سیتی ، نیوجرسی ، تابلویی در دست دارد که خواستار آزادی ده ها هزار زندانی سیاسی در زندان های شلوغ مصر است. او به سرعت به یکی از آنها تبدیل شد.
“فکر می کنی الان قهرمان هستی؟” وقتی آقای آماشا را بردند یک افسر امنیتی خندید.
سال گذشته یک تحرک نادر از اعتراضات ضد دولتی تحریر را فرا گرفت. آنها به سرعت توسط مقامات خرد شدند 4000 نفر دستگیر شدند اما انفجار ناگهانی خشم آنها را آشکار کرد.
حالا آنها دیگر خطر تکرار نکردند.
هنگامی که من یک بعد از ظهر در پاییز سال گذشته به دیدار من رفتم ، مقامات امنیتی جوان ورزشی که از کمربندهای تپانچه خود آویزان شده بودند ، روی پل های رود نیل فرود آمده بودند و عابران پیاده تحریر را متوقف کرده بودند ، کوله پشتی های آنها را جستجو می کردند و از طریق تلفن های همراهشان پیمایش می کردند. ون های زرهی پر از پلیس ضد شورش بی وقفه در اطراف بنای یادبود بزرگ جدید آقای السیسی پرسه می زدند.
من خودم را در موزه مصر غرق کردم ، جایی که احتمال بازداشت من کمتر بود. من جای خودم را داشتم. اما موزه نیز در حال تغییر بود – مشهورترین گنجینه های آن ، از جمله نقاب طلایی توتانخامون ، به موزه بزرگ مصر منتقل شدند ، پروژه ای درخشان با ارزش 1.1 میلیارد دلار در نزدیکی اهرام که آقای السیسی امیدوار است با مراسم باشکوه در ماه ژوئن افتتاح شود.
یک راهنمای سالمند ، که در ورودی دراز کشیده بود ، یک تور بداهه را ارائه داد. ما از میان نمایشگاه ها به حاکمان باستان مصر پیچیدیم – زمانی فرعون های قدرتمند ، اکنون در سارکوفاژی های گرانیت و شیشه های آلاباستر پر از روده های مومیایی شده حبس شده اند.
این نمایشگاه ها درباره حقایق ماندگار درباره ماهیت قدرت در مصر صحبت می کردند – داستان های طنز آمیز جاه طلبی و بی پروایی ، پیروزی و فاجعه. با این حال ، اکنون این رهبران در موزه قرن قدیمی رتبه بندی شده اند.
کسانی که میراث بزرگی از خود باقی گذاشتند – اهرام ، گنجینه ها ، هنر – در نمایش های برجسته برجسته شدند. فراهانی که شکست خوردند ، قربانیان بدشانسی یا قضاوت نادرست ، به گوشه های غبارآلود پرتاب شدند ، فراموش شده توسط زمان.
دشوار است بگوییم که آقای السیسی ، که مقامات امنیتی او میدان را به بیرون منتقل کرده اند ، در کجا طبقه بندی می شود. همانطور که آقای مبارک می تواند حاکمیت بر مصر یک کار غیرقابل پیش بینی باشد.
در هر صورت ، آقای طاها ، هتل دار ، منتظر نشد تا از این موضوع مطلع شود.
چند ساعت بعد ، مردی برای غارت تخت ها و تهویه مطبوع آمد. وی گفت ، سپس او در راه خواهد بود ، و با خانواده اش به تونس می رود تا شانس خود را در آنجا امتحان كند.
او آهی کشید. نمی خواست برود ، گفت. علیرغم تغییرات نگران کننده ، قلب او در قاهره ماند.
اما در حال حاضر ، او احساس کرد ، چاره دیگری ندارد.
نادا راشوان در تهیه گزارش همکاری داشت.
[ad_2]